فیزیک بر گستـــره زمان ... قسمت نهــایی
دوره فیزیک جدید
در آخرین دهه قرن نوزدهم تحول علم فیزیک در دو شاخه متمایز از یکدیگر صورت می گردد شاخه نخست در جهت پژوهش ساختمان ماده که با پیدایش هسته اتم آغاز می شود کشف پدیده های شکافت و هم جوشی هسته های اتمی، توزیع سرعتها، تعداد تصادمهای بین مولکولی با استفاده از روشهای آماری، قانون توزیع یکنواخت انرژی بنا نهاده شد.
در این دوران کشف قوانین اصلی مکانیک کوانتمی، آمار کوانتمی و نظری کوانتمی میدانها را در بر گرفته است. در مکانیک کوانتمی پدیده های ریزساختاری در سطح اتمی و مولکولی کاملا آشکار می شود. این پیشرفت مربوط به دیدگاه ساختار ماده با دو نکته مشخص می شود. اول آنکه، فیزیکدانان با مقیاس های فضای ریز ساختاری سر و کار دارند، ابعاد اتمی cm 8 10 وزیر گروه اتمی به ابعاد cm 13- 10 و انرژیهای فرآیندهای بنیادی از مرتبه الکترون ولت (فرآیندهای نوع واپاشی رادیواکتیو و واکنشهای هسته ای).
دوم آنکه قوانینی که رفتار هر ریز جهانی را انتظام می دهد و با گذشت زمان، تحقیقات به حقایقی دست یافت که فیزیک کلاسیک قدرت تبیین نداشت و این حقایق چشمه تفکرات کوانتمی شد.
تکامل مفاهیم کوانتمی در سالهای اخیر است که از آن تفسیری صحیح ارائه شده است، در ربع قرن اول بیستم این تحول با دو مشی مشخص شد، که یکی توسعه نظریه کوانتمی اتم توسط بوهر و کاربرد اصل تطابق بود و با استفاده از این اصل هایزنبرگ شکل ماتریسی را از مکانیک کوانتمی استنتاج کرد. مشی دیگر تکامل تفکر دو گانگی ذره ای - موجی تابش توسط اینشتین و استفاده از آن برای ذرات ریز ساختاری بود. البته اینشتین تا پایان عمر مکانیک کوانتمی را نمی پذیرد و در مورد بعضی مبانی فیزیک جدید افرادی همانند دوبروی، پلانک در یک جبهه و کسانی مانند شرودینگر، هایزنبرگ، دایراک، بوهر در جبهه دیگر قرار می گیرند. در حقیقت با ارائه اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در فیزیک و طرح اشکالات فلسفی، اصل علیت این اختلاف آنان پدید می آید.
مکانیک کوانتوم فقط با احتمالات سر و کار دارد و بیشترین اطلاعاتی که در کوانتوم ما می توانیم بدست آوریم احتمال حالتهای مختلف است و رفتار میکروسکوپی مواد می پردازد.
شاخه دوم از تحول فیزیک در این دوره مربوط به ستارگان و کیهان است گذشته از اینها نظریه نسبیت عام اینشتین، ساختار فضایی و تحول زمانی کیهانی قابل فهم می گردد.
در این دوره هر ساله جوایز نوبل مربوط به رشته فیزیک، شیمی، پزشکی، ادبیات و قهرمانان صلح بنا گردیده است. جایزه فیزیک به کسی یا کسانی تعلق می گیرد که مهمترین کشف یا اختراع را در علم فیزیک انجام داده باشند. و جایزه به اشخاص زنده اعطا می گردد و هیچگاه جایزه ای را به گروهی بیشتر از یک گروه سه نفری داده نمی شود، که در ادامه بحث با فیزیکدانانی که دستاورد علمی مشخصی در رشته فیزیک دارند نیز آشنا می شویم.
رنتگن (1923- 1845م.)
رنتگن پرتوهایی از لکه ای برافروخته بر یک لوله شیشه ای، جایی که باریکه ای از پرتوهای کاتدی (الکترونهایی با سرعت زیاد) به آن برخورد می کنند حاصل می شود و همچنین دریافت که وقتی باریکه پرتو کاتدی قطع می شود، لکه نور بر سطح لوله شیشه ای ناپدید و پرتوهای حاصل از لکه مذکور نیز متوقف می گردد. این کشف به طور تصادفی بود در حقیقت در حین گذرانیدن جریانی با ولتاژ زیاد از درون یک حباب شیشه ای از هوا، متوجه تشعشع ناشناخته ای گردید که نوعی تلالو در پهنه یک پرده کوچک آغشته به پلاتینو سیانور دو باریوم نهاده برمیز آزمایشگاه بوجود آمد، و به تنهایی با فعالیتی دامنه دار، بخش اعظم خواص این «اشعه ایکس» را تعیین کرد و طولی نکشید که کاربرد پرتوهای ایکس در پزشکی آشکار گردید و این خود موضوع پژوهش وسیعی شد، و نخستین جایزه نوبل فیزیک در سال 1901 م. به پاس کشف اشعه ایکس را دریافت کرد.
علاقه او به موضوع گرمای ویژه و سایر خواص مواد بلوری نیز وجود داشت، در 76 سالگی مقاله علمی مفصلی درباره رسانایی الکتریکی بلورهای فلزی منتشر ساخت و حدود 56 مقاله نیز از او منتشر شده است.
بکرل (1908- 1852)
پژوهشهای اولیه بکرال در اپتیک و در ارتباط با زمینه های چرخش صفحه پلاراسیون نور در میدانهای مغناطیسی (پدیده فاراده)، طیف اشعه مادون قرمز، جذب انرژی نورانی توسط بلورها و به ویژه در زمینه بستگی میزان جذب به راستای صفحه پلاریزاسیون نور و امتداد انتشار آن بود.
بکرل بعد از کشف اشعه ایکس آزمایشی را انجام داد با بلورهای سولفات اورنیل پتاسیم با وجودیکه در تاریکی مطلق در کنار یک فیلم عکاسی پیچیده در لفاف قرار داشته اند، توانسته اند ر وی فیلم تصویری از یک شیء خارجی بوجود آورند، بکرل در مر حله بعد با ترکیبات دیگری آزمایش را انجام داد و دریافت تابشهای نافذ از خود گسیل می دارند. با اورانیوم خالص آزمایش کرد و تابشهایی را مشاهده نمود آنچه کشف کرده بود در واقع خاصیت جدید فعالیت تشعشعی با رادیواکتیو عناصر است، در آن زمان ماهیت این تابشها یا ذرات هنوز شناسایی نشده بود. واشعه کشف شده توسط بکرل با نام کلی «تابشهای رادیواکتیوی» معروف گردیدند. هیچ سر و کاری با راههای فیزیکی یا شیمیایی که به وسیله آن اتمها به یکدیگر پیوسته اند قرار ندارد بلکه خاصیتی نهفته در خود اتم است. و جایزه نوبل فیزیک سال 1903 م. را به اتفاق کوری ها به سبب کشف خاصیت رادیواکتیویته خودجوشانه دریافت کرد.
مدتی بعد بکرل نمونه ای از برمور رادیوم، را در معرض تاثیر نیروی یک آهنربای الکتریکی قرار داد و سه نوع ذره یا تابش را شناسایی کرد 1- ذراتی با بار الکتریکی مثبت که از نظر ابعاد به بزرگی یک اتم (امروزه اشعه آلفا) بودند و در میدان آهنربایی منحرف می شدند. 2- ذراتی که در میدان آهنربایی در جهت مخالف با جهت اشعه آلفا منحرف می شوند (ذرات بتا) 3- تابشهایی که به هیچ وجه در میدان آهنربای انحراف پیدا نمی کنند (اشعه گاما) و احتمال داد که این نوع اشعه از جنس امواج الکترومغناطیسی باشد.
پیر کوری (1906- 1859) و ماری کوری (1934- 1867)
پیر کوری در 16 سالگی موفق به اخذ درجه لیسانس گردید. وی برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن در آنجا در آزمایشگاه فیزیک دستیار آزمایشگاهی بود، و در آن دانشگاه فوق لیسانس فیزیک، خود را دریافت کرد. بعداً مدیریت آزمایشگاه در مدرسه فیزیک و شیمی را بر عهده گرفت. سپس با همسرش ماری کوری در آنجا کارهای آزمایشگاهی انجام دادند.
همچنین ترازوی کوارتزی را به اتفاق برادرش ژاک که کانی شناس بود ساخت، که برق متناسب با وزنه های معلق را تامین می کرد که بعداً توسط کوری ها در جریان مربوط به پرتوزایی مورد استفاده قرار گرفت.
تحقیقات دیگر پیر کوری در مورد مواد فرومغناطیس که با افزایش دما، مغناطیسی آنها کاهش می یابد و در یک دمای مشخص جای خود را به مواد پارامغناطیسی ضعیفی می دهد که به عنوان «نقطه کوری» جسم شناخته می شود، و مواد پارامغناطیسی با دما نسبت عکس دارند که نظریه های جدید مغناطیس را تشکیل می داد. همچنین پیرکوری وسایل اندازه گیری فراوانی را برای کار در مورد پرتوزایی ابداع و تکمیل کرد، او یک نظریه پرداز و آزمایشگر به شمار می رفت و با کشف تشعشات پرتوزایی پیر کوری دریافت که پرتوزایی بر اثر یک ثابت زمانی مشخص است که بطور نمایی کاهش می یابد. این کشف نقطه شروع برای تمام اندازه گیری های نوین از لحاظ تعیین تاریخ و قدمت اشیاء در رشته های باستان شناسی و زمین شناسی بود و معیاری برای اندازه گیری زمان بر اساس پرتوزایی تعیین کرد. وی در حدود 58 مقاله علمی انتشار داد.
ماری کوری
ماری کوری به اتفاق پیرکوری زندگی خویش را یک پارچه وقف پژوهشهای علمی کرده بود. نخستین کار علمی ماری کوری در رابطه با خواص مغناطیسی فولاد بود، و پس از آن با آگاه شدن از کشف بکرل، تحقیق در تشعشات اورانیوم را موضوع پژوهش و تز دکترای خود قرار داد. کوری ها با پی بردن به میزان چند برابر فعالیت تشعشعی سنگ معدن اورانیوم، در مقایسه با اورانیوم خالص، نتیجه گرفتند که سنگ معدن مذکور علاوه بر داشتن اورانیوم در خود، بایستی حاوی یک یا چند عنصر رادیواکتیو فعالتر از آن فلز نیز باشد. آنها به کمک تکنیکهای طیف سنجی، عنصری کشف کردند و پولونیوم نامیدند. و چندی بعد عنصر جدید و رادیواکتیو دیگری یافتند به نام «رادیوم» کار دیگر کوری ها در رابطه با رادیوم شناسایی ماهیت اشعه بتای ساطعه از آن عنصر به عنوان ذراتی با بار الکتریکی منفی بود.
پژوهش روی پدیده های تشعشعی کشف شده توسط بکرل منجر به دریافت جایزه نوبل فیزیک به طور اشتراکی در سال 1903 م. گردید، همچنین ماری کوری جایزه نوبل شیمی 1911 م. کشف عناصر رادیوم و پولونیوم دریافت کرد و برای اولین بار بود که یک دانشمند دو بار این جایزه را گرفت.
خدمت دیگر ماری کوری، همکاری وی با کنگره رادیولوژی سال 1910 م. بروکسل در امر تعیین استاندارد رسمی برای رادیوم مورد احتیاج در پژوهشهای علمی و معالجات طبی بود. در این کنگره بود که واحاد سنجش رادیواکتیویته «کوری» نامگذاری و تعریف شد.
ماری کوری طی جنگ جهانی اول آمبولانس ها را به دستگاه قابل حمل پرتوایکس مجهز نمود، خود وی تا خطوط جبهه آنها را همراهی می کرد و دوره های آموزشی پرتوشناسی برای کارکنان پزشکی ارتش ترتیب داد وروش «کوری درمانی» را بوجود آورد و معیارهایی برای ایمنی کارگران تعیین کرد، تجربه خدمت در جنگ رهنمون او در نوشتن کتابی به نام «رادیولوژی در جنگ» در سال 1920 شد.
تامسون (1940- 1856م.)
در شناسایی پرتوهای کاتدی به صورت ذرات، تامسون متکی بر دیدگاه ذره ای پرتوهای کاتدی بود. تامسون نظریه ای ذره ای را در جهات بسیار گسترش داد. او یونش و تخلیه الکتریکی را کشف، مدلهای اتمی را ابداع و حدسهایی درباره ساختار مولکولهای بیان کرد. تامسون در مورد برخی از ذرات کاتودیک میزان انحراف در میدان مغناطیسی و همچنین اثر گرمایی متناظر با انتقال واحد بار الکتریکی را اندازه گرفت. سنجش کمیت اول نسبت e/mV و سنجش کمیت دوم نیز نسبت e/mv2 را بدست داد که با استفاده از این دو، مقادیر e/m و e قابل تعیین گردید. این موضوع سه پیامد مهم در فیزیک داشت 1- امکانات نظری بسیاری که بر اثر تشکیل شدن ماده از الکترونها بوجود آمد، درک شد. 2- الکترونها ذرات بنیادی تشکیل دهنده اتم بودند پس جرم همه عالم باید الکتریکی باشد. 3- کشف و تحقیق درباره رادیواکتیویته به میزان زیاد تجربی بود اندازه گیریهای e/m برای پرتوهای بتا نشان داد که آنها از جنس پرتوهای کاتدی هستند. جایزه نوبل سال 1906 م. به پاس پژوهشهای عملی و نظری در موضوع عبور الکتریسیته از درون گازها به او تعلق گرفت.
تعلیمات تامسون در فیزیک و پژوهش در آن، مکتبی را به وجود آورد که شاگردان آن به زودی به استادی دانشگاه جهان رفتند هفت نفر از تربیت شدگان تامسون به نوبه خود مانند استاد خود برنده جایزه نوبل شدند.
آلبرت انیشتین (1955- 1879)
انیشتین در سال 1905 م. چهار مقاله علمی منتشر کرد اولین مقاله او «دیدگاهی تجربی درباره تولید و انتقال نو» بر طبق نظریه انیشتین، نور، به دلایلی همچون ذراتی مستقل اما فاقد جرم رفتار می کند که بسیار به گاز شبیه اند، نور در این مورد از کوانتا تشکیل شده (که بعدا فوتون نام گرفت)، اما مواقعی است که نور رفتاری موج گونه از خود به نمایش می گذارد و به نحوی رفتار می کند که گویی کاملا از موج تشکیل شده است در حقیقت توضیح پدیده فوتوالکتریک بر مبنای ایده پلانک درباره کوانتیزه بودن انرژی بود.
پدیده فوتوالکتریک مربوط به واکنش نور با فلزاتست و در آن چنانچه انرژی فوتونهای اصابت کننده به فلز در حد کافی باشد الکترونهایی از فلز جدا گشته به اطراف گسیل می گردند. الکترونهایی که بدین ترتیب به خارج از فلز پرتاب می شوند دارای انرژی جنبشی برابر با تفاضل انرژی دریافت شده از فوتون است، و کار لازم برای گریز از جاذبه بار الکتریکی مثبت یون بر جای نهاده، خود هستند. مقاله انیشتین که بر آن چه مشاهده شده بود، مبتنی بود بر یک نظریه جامع و منسجم (اثر فوتوالکتریک) که سیر نور به شکل کوانتیزه، حرکتی ذره مانند بود که برخلاف امواج، به هیچ واسطه ای برای انتقال به محیط مادی مانند اتر که قبلا نام برده می شد، نیاز نداشت.
نظریه اینشتین درباره نور، در عرضه عمل نقش مهمی در ساخت و توسعه تلویزیون ایفا کرد. اما چشمگیرترین کاربرد آن امروزه در چشم های الکتریکی دیده می شود که به طور خودکار درها را باز می کند. مقاله دوم «شیوه نوین در اندازه گیری اندازه مولکولها» که اندازه گیری مولکول شکر را بدست آورده بود. مقاله سوم «بررسی حرکت ذرات کوچک معلق در مایعی ساکن و بر اساس نظریه جنبشی مولکولی گرما» معادله ای که توضیح دهنده حرکت براونی است، بر طبق نظریه جنبشی مولکولی گرما، مولکولهای نامرئی موجود در مایع، در حرکت اند و هر چه حرارت مایع بالا رود، جنبش مولکولها نیز شدت می گیرد. او با استفاده از مکانیک آماری موفق شد تعداد مولکولهایی موجود در هر مقدار مایعی را تخمین بزند.
در حقیقت هر شیء که درون آب (یا هر مایع و گاز) قرار بگیرد به طور مداوم از سوی مولکولهای موجود در آن مایع یا گاز بمباران می شود. مولکولهای مایع (گاز) به طور تصادفی از هر سو شیء خارجی را بمباران می کنند و شیء خارجی هیچگاه نمی تواند در مایع آرام و قرار بگیرد، وقتی ذره براونی از جایگاه اصلی خود رانده می شود، برخوردهایی دیگر باعث دورتر شدن آن می گردد، تا اینکه در نهایت به موضعی که از آن حرکت را شروع کرده بود، باز گردد.
اینشتین نشان داد که مسافت میانگینی که ذره براونی می پیماید به نسبت جذر زمان طی شده افزایش می یابد. اگر فاصله ای را که ذره در آن مدت زمان می پیماید اندازه گرفته شود، می توان تعداد مولکولهای موجود در آن مایع (گاز) را حساب کرد. خود او تعداد مولکولهای موجود در یک گرم هیدروژن را حساب کرد .
مقاله چهارم وی حاوی نسبیت خاص او بود، نظریه ای در سرعتهای بسیار بالا نزدیک سرعت نور و به تبعات آن می پردازد.
مفهوم نسبیت (یعنی ناظرانی واقع در دستگاه های مختصات و دارای حرکت یکنواخت برای بیان قوانین طبیعت معادلات یکسانی بیان می کنند) را با این فرض آغاز کرد، که سرعت نور در خلا برای کلیه ناظران یا ناظرین مستقر در دستگاه های مختصات مختلف، بدون بستگی داشتن به نوع حرکت این دستگاه ها، ثابت و دارای یک مقدار است. وی با این روش «تبدیل لورنتز» را که معادله ای خاص انتقال متغییرهای مکانی x , y , z (از یک دستگاه به دستگاه مختصات دیگر) بود، بدست آورد و علاوه بر آن نشان داد که t، زمان وقوع یک حادثه، تابع موقعیت مکانی حادثه و دستگاه مختصاتی است که آن حادثه در آن رخ می دهد و برای اثبات اصل بقای انرژی در تئوری خود به این نتیجه رسید که جرم و انرژی طبق فرمول E=mc2 به یکدیگر وابسته و قابل تبدیل هستند. این فرمول با فرض کوانتایی نور بین جرم، انرژی و سرعت نور رابطه ای برقرار می شود، بنا به این فرمول انرژی متراکم است و اگر بتوان به نحوی جرم را به انرژی تبدیل کرد مقدار اندکی جرم، مقدار عظیمی انرژی رها خواهد کرد. با این فرمول می توان توضیح داد که خورشید و ستارگان چگونه توانسته اند طی میلیونها سال چنین مقدار عظیمی از نور و حرارت را از خود ساطع کنند در واقع ماده آنها به نحوی به انرژی تبدیل می شود.
تئوری نسبیت عام او در سال 1916 م. منتشر گردید. نظریه ای که با مقایسه قوانین فیزیکی در دستگاه های شتاب دار (غیرلخت) به تعمیم و تکمیل نظریه نسبیت خاص می پردازد. بنا به این نظریه جهان یک محیط یک پارچه مادی به چهار بعد فضا- زمان است و حضور ماده در آن موجب انحنای فضا و پیدایش گرانش می شود و نظریه گرایش نیوتنی حالت خاصی از آن به حساب می آید.
بر اساس این نظریه اشعه نور ستارگان دیگر در عبور از کنار خورشید بایستی در اثر جاذبه نیرومند آن کره خمیدگی مختصری پیدا می کردند، او نظریه نسبیت عام آن چنان گسترش یافته بود که اجسام متحرک دارای حرکت شتابدار را نیز در بر می گرفت. او گرانش را به عنوان میدان انرژی می نگریست که از خود ماده نشات می گیرد هر چه مقدار ماده بیشتر باشد اثر انرژی گرانشی آن هم بیشتر خواهد بود.
همچنین رابطه ای میان نظریه نسبیت خاص و نسبیت عام پدید آورد و نقاط ابهامی را که تاثیر نور منحنی در فضا و زمان بر جا نهاده بود، رفع می کرد زمان دیگر مطلق نبوده و فضا انحنا داشت یعنی اگر نور به شکل منحنی حرکت کند زمان نمی تواند در خط مستقیم حرکت کند باید در خط منحنی حرکت کند.
زمینه های مختلف پژوهش های او تئوری گرمای ویژه جامدات، نظریه گازها، قوانین تابش، زمان ادامه حالت برانگیختگی واکنشهای فتوشیمیایی و فیزیک هسته ای است شمار مقالات علمی اینشتین در فیزیک نظری به 250 مورد می رسد، در سایر زمینه ها تعداد مقالات از این مقدار نیز بیشتر است.
ارنست رادر فورد (1937- 1871)
از کشور زلاندنو به عنوان پدر فیزیک هسته ای نام برده می شود. ارنست رادفورد به پاس انجام پژوهش در پدیده های تلاشی اتم رادیواکتیو و بررسی در خواص شیمیایی این دسته از مواد جایزه نوبل شیمی سال 1908 را دریافت نمود و نظریه ای مربوط به ساختمان اتم با مدل جدیدی که اتم را هسته دار می داند و با آزمایشی نشان داد که اتمهای ماده خود دارای ساختار درونی هستند که آنها دارای یک هسته متشکل از پروتون می باشد و جانشین مدل قبلی (تامسون) که درون اتم را ابری از بارهای الکتریکی مثبت پراکنده است، عرضه گردید.
بوهر (1962- 1885)
تئوری اتم هسته دار رادرفورد را بسط داد و اولین کسی بود که فرضیه کوانتمی را در مورد اتم به کار برد و تفسیری برای ناپیوسته بودن طیف اتمی ارائه داد. بوهر فرض کرد که الکترونهای داخل یک اتم در شرایط یا حالتهای کوانتمی قرار دارند الکترونها در مدارهایی خاص معینی مجاز هستند در اطراف هسته بچرخند و در هر مدار مجاز، الکترون دارای انرژی ثابتی است. الکترونها تا زمانی که در این مدارهای کوانتمی قرار دارند گفته می شود که در حالت پایدار یا ایستا هستند، در این حالت نمی توانند تابش کنند و یا هیچ مقداری از انرژی خود را گسیل دارند و الکترون در عبور از یک حالت با انرژی بیشتر به یک حالت با انرژی کمتر، انرژی از دست می دهد که انرژی نورانی تابش می کنند و جذب انرژی توسط آنها نیز تنها به مقادیر کوانتیزه و برابر با مضارب صحیحی hv از صورت می گیرد.
در حقیقت، بوهر ناسازگاری مدل کوانتمی خود را با هر تصویر کلاسیکی الکترونهای موجود در اتم تشخیص داد. نظریه کوانتمی پیش بینی های، کمی فوق العاده دقیق از پدیده های اتمی را در اختیار ما می دهد، ولی هر تصویری از عملکرد درونی طبیعت را از ما دریغ می کند. پس از تکمیل آن در نظریه جدید کوانتمی دهه 1920، معنی و مفهومی به جدول تناوبی عناصر شیمیایی داده شد، رفتار عنصر شیمیایی با خارجی ترین الکترونها یا الکترون ظرفیت آنها معین می شود.
علاوه بر پژوهش در رابطه با ساختمان اتم و تابش اتمی او که منجر به دریافت جایزه نوبل فیزیک سال 1922 م. گردید، تحقیقاتی در زمینه نحوه محاسبه نیروی کشش سطحی با استفاده از ارتعاشات قطرات یک باریکه آب است.
همچنین نام بوهر روی دو اصل فیزیکی باقی ماند. «اصل تطابق» (1916 م.) که به موجب آن مدلها یا فرمولهای کوانتم مکانیکی بایستی با میل به ابعاد و کمیتها به سمت مقادیر بزرگ، به سهولت به مفاهیم و فرمولهای مکانیک کلاسیکی تبدیل شود.
اصل دوم «اصل ضرورت وجود مدل تکمیلی» (1923) درباره سیستمهای اتمی در آزمایشگاه، بایستی مدلهای اتمی دیگری نیز وجود داشته باشد، مدل موجی الکترون که مکمل مدل ذره ای آن است مثال از مفهوم اصل مذکور است.
آلبرت اینشتین در مورد بوهر بیان می کند «آنچه بوهر را به عنوان یک اندیشمند علمی تا این حد اعجاب انگیز، جذاب می نماید دید نقادانه و توانایی ذاتی است که وی در استعارات سریع مفاهیم نهفته در شهودات، از خود نشان می دهد.»
بوهر پس از جنگ جهانی دوم به فکر تامین صلح جهانی و کنترل اتمی برآمد و سرانجام در سال 1957 برنده جایزه اتم برای صلح شد.
لوئی دوبروی (1960- 1892)
لوئی دوبروی در سال 1922 و یکسال بیش از آنکه پدیده کامیتون (ممنتم داشتن اشعه ایکس و کوانتیزه بودن مقدار این ممنتم) توضیح داده شود و وجود کوانتایی نور ثابت شود، مقاله ای منتشر ساخت که در آن بدون استفاده از نظریه الکترومانیتیک فرمول یا قانون وین در باره تابشهای حرارتی اجسام، طول موجی که به ازاء آن شدت تابش ماکزیمم است با بالا رفتن درجه حرارت منبع تابش به سمت طول موجهای کوتاهتر انتقال می یابد یعنی: مقدار ثابت )، به اثبات رسیده بود، لوئی دوبروی فوتونهای نور را ذرات یا «اتمهای نوری» با جرم hv/c2 و ممنتم hv/c در نظر گرفته بود. وی سپس مفهوم دوگانگی موج ذره را یکباره تا حدی که ذرات مادی و به ویژه الکترون را نیز در بر گیرد، بسط و تعمیم داد، فرض دوبروی چنین بود که هر ذره مادی مانند الکترون یک گروه موج به نام «امواج وابسته به ماده» به همراه دارد و این امواج از نظر سرعت انتشار مختصرا با یکدیگر متفاوت هستند، دیگر اینکه امواج مذکور در طول مسیر انتشار در فواصل منظمی به یکدیگر ملحق گشته یک جناح موج مشترک را که به تناوب پدیدار و ناپدید می گردد، بوجود می آورند. این سرعت را سرعت «گروه» نام دارد با سرعت امواج به وجود آورنده کاملا متفاوت است. طول موج دوبروی «امواج وابسته به ماده» فاصله بین دو موقعیت مشابه و متوالی موج مذکور در فوق است و از فرمول محاسبه می شود.
دوبروی ارتباط دوگانگی موج و ذره را به این صورت بیان کرد که ممنتم ذره باعکس طول موج و انرژی ذره با بسامد موج رابطه دارد. وجود این امواج توسط دیویسون و گرمر بصورت تجربی اثبات شد، از طرفی وقتی یک باریکه ای از الکترونها را به بلور نیکل می تابانیم پدیده پراش رخ می دهد که پراش خاصیت امواج است پس ذرات هم خاصیت موجی دارند و به امواجی که به ذرات نسبت داده می شود امواج مادی می گویند که مجذور دامنه آنها همان احتمال حضور را به ما می دهد.
ورنر کارل هایزنبرگ (1976-1901)
هایزنبرگ در سال 1927 م. برای یک ارائه تصویر بهتر از ساختمان اتم، سیستم محاسباتی جدیدی را به نام مکانیک ماتریسی، بر مبنای جبر ماتریسی فرمولبندی کرد. ماتریسهای وی آرایشهایی از اعداد و کمیات بودند که پس از یک سری دستکاریهای مناسب ریاضی، مقادیر فرکانس و شدت خطوط طیفی نور تابشی اتمها را به دست می دادند. و به فاصله کوتاهی شرودینگر نیز نظریه مکانیک موجی خود را انتشار داد هایزنبرگ با بهره گیری از تئوری ماتریسی خود مساله و علت وجود خطوط طیفی یک در میان پرنوروکم نور هیدروژن را، توضیح داد. نتیجه ای که وی گرفت حاکی از وجود دو نوع هیدروژن مولکولی بود: هیدروژن «اورتو» که اسپین های هسته دو اتم آن با یکدیگر موازی و متحدالجهت بودند، و هیدروژن «پارا» که در آن اسپین های مورد اشاره موازی و مختلف الجهت بودند.
بحث انگیزترین پی آمد کار هایزنبرگ از دیدگاه فلسفی، اصلی است که به نام خود او به «اصل عدم قطعیت هایزنبرگ» معروف شده است. به موجب این اصل چنانچه پذیرفته باشیم که موج دوبروی وابسته به هر ذره نماینده آن ذره است، مقادیر x، موقعیت مکانی و mv ممنتم هیچ جسمی را نمی توانیم به طور همزمان دقیق بسنجیم. معنی این بیان این است که به هر نسبتی که سعی در کاهش خطای سنجش یکی از این دو کمیت (مثلا خطای در سنجش x) بنماییم به همان نسبت خطای ما در سنجش کمیت دیگر (mv خطای در mv) زیادتر خواهد شد و وضع همیشه به گونه ای است که حاصل ضرب این دو خطا در یکدیگر برابر با یک مقدار ثابت شامل ضریب پلانک است که به صورت فرمول:
بیان می شود.
نتیجه شگفت انگیز حاصل دو گانگی موجی- ذره ای نور یا دیگر اشکال تابش استفاده کرد. برای مثال فرض کنید که بخواهیم جایگاه یک الکترون در حال حرکت را معین کنیم از آنجا که الکترونها بسیار کوچکند، مشاهده آنها تنها با استفاده از پرتوهای دارای طول موج بسیار کوتاه ممکن است ولی بر اساس نظریه کوانتمی این پرتوها نیز دارای خواص «ذره ای مانند» نظیر ممنتم حرکت می باشند.
توضیح بیشتر اینکه نفس عمل «نگریستن ما به الکترون» خود سبب تغییر ممنتم آن ذره می شود زیرا لازمه دست دادن حس رویت به انسان برخورد فوتونهای نور به الکترون مورد مشاهده و رسیدن بازتاب آن به چشم است و می دانیم که این برخورد ممنتم الکترون را تغییر می دهد. همین مطلب در مورد زمان و انرژی صادق است، هر چه بخواهیم انرژی یک ذره را در مقیاس کوچکتری از زمان اندازه بگیریم میزان عدم قطعیت آن بیشتر خواهد شد. جایزه فیزیک نوبل در سال 1932 م. به سبب ابداع تئوری مکانیک کوانتمی و کشف اشکال مختلف اسپین های هیدروژن که تنها کاربردی از آن تئوری بود، اعطا گردید.
شرودینگر (1961- 1887)
شرودینگر عمیقا تحت تاثیر کار علمی دوبروی درباره امواج وابسته به حرکت ذرات آزاد قرار گرفت و بر آن شد تا با اعمال مفهوم ابداعی وی به ذرات مقید، بهبودی در تئوری اتمی بوهر ایجاد نماید. در مدل ابداعی شرودینگر برای ساختمان اتم، الکترون می توانست در هر مداری که طول محیط آن مضربی صحیحی از طول موج دوبروی آن باشد، واقع گردد. در این مدل به جای الکترون در گردش به دور هسته، موج ایستاده در گرد هسته و وابسته به الکترون، در نظر گرفته می شد. در بافت ریاضی شرودینگر معادله موج را بنا نهاد تئوری که دیراک وبورن کمک چشم گیری به تکامل تئوری موجی شرودینگر کردند و روشن گردید تئوری او و مکانیک ماتریسی هایزنبرگ نظریه هایی معادل با یکدیگر هستند. در سال 1933 م. به اتفاق دیراک به پاس کشف اشکال جدید و ثمربخشی از تئوری اتمی جایزه فیزیک نوبل را دریافت کرد. شرودینگر علاوه بر انتشار تئوری خود در زمینه مکانیک موجی، در زمینه های دیگر از جمله: تئوری گرمای ویژه جامدات، ترمودینامیک آماری، طیف تابشهای اتمی، خواص رادیوم، فضا و زمان و تئوری رنگها مقالاتی پژوهشی منتشر ساخت.
ریچارد فاینمن (1918- 1998 م.)
تئوری وضع شده از طرف او نظریه ای است که خواص و کیفیات ذراتی مانند الکترون، پوزیترون و فوتون و اندرکنشهای محتمل الوقوع بین آنها را شرح می دهد و بر اساس کار خود را بر پروسه جابجایی و انتقال ذرات از مکانی به مکان دیگر، نهاده است نوآوری فاینمن نمایش و اکنشهای بین ذرات بنیادی با دیاگرامهای خاص، نمودارهای دامنه های احتمال را بدون صریح و آشکار یک تصویر موجی یافت. این ابداعات که به دیاگرامهای فاینمن شهرت یافته اند، امروزه به طور وسیع متداول و مورد اقتباس هستند و برنده مشترک جایزه فیزیک نوبل سال 1965 را مشترکا به پاس انجام پژوهش بنیادی در الکترودینامیک کوانتیک دریافت کرد.
فاینمن از نظر آموزشی در پیشبرد میزان آگاهی از ساختمان اتم، توانسته است با روش اصیل و سبک ارائه مطلب هنرمندانه اش در کلاس، نسل بزرگی از دانشجویان و پیروان خود را علاقمند به فیزیک سازد.
چندین جلد کتاب که بر مبنای خطابه های درسی او در فاصله زمانی 1963- 1965 تهیه و منتشر گردیده اند تا به امروز نیز در مقیاس وسیعی مورد استفاده قرار می گیرد.
عبدالسلام (1926- 1996 م.)
عبدالسلام و وینبرگ که مستقل از یکدیگر کار می کردند به فرمول بندی معادلاتی دست یافتند که به «تئوری گیج» شهرت دارد. این تئوری مقیاس یک دستگاه مختصات مرجع را برای مقایسه کردن آن با دستگاه مختصات مرجع کاملا متفاوتی، تغییر می دهد. دو دستگاه مختصات مرجع متفاوت، یکی دستگاه وابسته به نظریهالکترومغناطیسو دیگری دستگاه وابسته به واکنشهای ضعیف درون هسته اتم و ناشیاز نیروهایهستهای کوتاه برد بود، از پیش بینی های این دو این بود که در پرتاب الکترون به سمت هسته اتم، پرتابه ها به علت تاثیر نیروهای هسته ای ضعیف، در برگشت از نظر راست گرد یا چپ گرد حرکت اسپینی خود دارای اختلاف قابل ملاحظه ای خواهند بود. این «عدول از قانون زوجیت» در عمل حین آزمایش با دستگاه شتاب دهنده خطی ذرات اتمی در دانشگاه استانفورد مشاهده گردید و یکی از وجوه تئوری وینبرگ- سلام یا تئوری متحد کننده نظریات مربوط به دو نیروی اساسی طبیعت، اعلام گردید.
برنده مشترک فیزیک نوبل سال 1979 م. به پاس سهیم بودن در ابداع و تکمیل تئوری متحد کننده نظریه الکترومغناطیس با نظریه اندرکنشهای هسته ای ضعیف بین ذرات بنیادی، و پیش بینی وجود جریانی به نام جریان خنثی در خلال آن عمل به او اعطا گردید.
عبدالسلام برای سازمان ملل متحد در سمت های زیر کار کرده است: دبیر علمی کنفرانسهای ژنو در باره استفاده های مسالمت آمیز از انرژی اتمی، عضو کمیته مشورتی علوم و تکنولوژی آن سازمان و ریاست آن در سال 1972 م. و ریاست اتحادیه بین المللی فیزیکدانان نظری و عملی بوده است.
فیزیک و سایر علوم
فیزیک و سایر علوم فیزیک جایگاه علمی و عملی خود را یافته و روز به روز پیشرفت می کند مباحث آن گسترده تر می شود تا آنجا که قوانین آن از ریزترین ابعاد اتمی تا وسیعترین ابعاد نجومی را شامل می شود اکنون فیزیک مانند زنجیری محکم با بقیه علوم مرتبط است و هنوز هم به سرعت در حال گسترش و پیشرفت می باشد.فیزیک، دینامیک و ساختار درونی اتم ها را توصیف می کند و از آنجا که همه مواد شامل اتم هستند، پس هر علمی که در ارتباط با ماده باشد، با فیزیک نیز مرتبط خواهد بود علومی نظیر شیمی، زیست شناسی، زمین شناسی، پزشکی، داروسازی، دامپزشکی، رادیولوژی، مهندسی مکانیک، معماری و ...
فیزیک در صنعت، معدن، دریانوردی، هوانوردی و ... نیز کاربرد فراوان دارد اینکه ابزار هر شغلی و هر علمی مبتنی بر استفاده از قوانین و مواد فیزیکی است.
نقش اساسی فیزیک در سایر علوم و رشته ها را نمایان می کند. علاوه بر آن استفاده روزافزون از اشعه لیزر در جراحی ها و دندانپزشکی، رادیوگرافی با اشعه ایکس در رادیولوژی، جوشکاری صنعتی و ... نمونه هایی از کاربردهای بیشمار فیزیک در علوم دیگر می باشد.
آینده علم فیزیک
آینده علم فیزیک در مطالعات و درک ذره های بنیادی نهفته است و در حالی که پیشرفت تجربی در این زمینه کاملا در جریان است در حدود نیم قرن پیش انرژی دارای ساختمان «اتمی» بود و اکنون درباره کوانتیزه بودن انرژی سخن می رود و بحث بر سر این است که چگونه انواع انرژیها را به کوانتم تبدیل کنند.
ماده چگال حالتی جدید از ماده که در زمینه اندازه گیری دقیق و فناوری نانومتری خواهد بود همچنانکه جایزه نوبل سال 2001 را برای کارهای پیشگامانه در زمینه چگالش بوز- اینشتین اعطا شده است پدیده ای که در سال 1924 م. مطرح شد ولی مشاهده تجربی آن در سال 1995 م. به وقوع پیوست. پدیده ایکهاتم ها تا دمای بسیار نزدیک به صفر مطلق سرد شوند. در این حالت اتم ها انرژی اولیه خود را از دست می دهند و رفتار گروهی از خود نشان می دهند که از برخی جنبه ها مانند اتمی فوق العاده بزرگ است، با این روند رو به رشدی که علم فیزیک در کنار سایر علوم دارد، می توان امیدوار بود که در آینده به چراها و چگونگی های عالم طبیعت پاسخ داده شود و این دنیای فیزیک سکوی پرتاب به عالم متافیزیک باشد.
در آینده شاید فیزیک بتواند:
رسیدن به سرعت نور و فراتر از آن را مقدور سازد.
مثالهای عجیب نسبیت را عملی کند.
معمای مثلث بر مودا را حل کند.
واقعیت یوفوها (بشقات پرنده ها) را مشخص کند.
به راز وجود یا عدم وجود هوش فرازمینی واقف شود و ...
